دیدار با چلچراغ
مژده،مژده!
بشارت بشارت !
آنکه چشم به را ه آمدنش نشسته ایم ،از راه میرسد !
چراغ،شادان است .
چراغ،زبان به سپاس گشوده است.
افق،روشن روشن است.
از آسمان چلچراغی فرود می اید که تادور دست ها را روشن می کند .
تمام راهی که با چراغ پیموده ایم ،مورد تأیید چلچراغ است.
اکنون باقی راه را با چراغ و چلچراغ خواهم پیمود .
چلچراغ هیچگاه به خطا و بیراهه نمیرود و هیچ گاه از رفتن خسته ودرمانده نمیشود.
چراغ و چلچراغ چنان باهم دوست وصمیمی هستند که گویا سال ها با هم بوده اند.
چراغ میگوید:((اگر تو نیامده بودی من از ادامه ی راه باز میماندم.
توهرچه بگویی من بی چون وچرا آن را میپذیرم ،چون میدانم سخنان تو همه از سوی خداوند دانا است
تو معصوم و به دور از خطا و اشتباه هستی ،تو پیام آور خدا هستی!))
چلچراغ به نشانه ی پذیرش تبسم میکند و میگوید:((اگر تو تا اینجا نیامده بودی ،امکان نداشت
من به سوی توبیایم . تو با اختیار ،عشق و اگاهی ،خود را به من رساندی ومن آماده ی روشنایی بخشی به تو هستم ،اما نمیتوانم به کسانی که پشت به من کرده و با من قهر هستند ،راه را نشان بدهم .))
من هستم چراغ و چلچراغ!
را ه چراغ و چلچراغ ،گفته ها ،رفتار ها و تأییدهایشان همه وهمه درست است .
این همان است که میگویند ،ما،در مسیر بندگی خدا دو حجت ،دو هادی و دو راهنما داریم یکی عقل و دیگری پیامبر . عقل از درون وپیامبر از بیرون .
در مسیر خدا و بهشت ،نمیتوان بدون این دو رفت. اگر عقل نباشد ،هیچکس نه میتواند خدا و پیامبرش را بشناسد و نه میتواند فرمان های آنان را بپذیرد واز آنان پیروی کند .و اگر پیامبر نباشد عقل نمیتواند بسیاری از چیز ها را به تنهایی بفهمد و در نیمه ی راه سرگردان خواهد ماند.پس می فهمیم که عقل و پیامبر هردو نورهای الهی هستند و به کمک یکدیگر به راه سعادت میرسند
(برگرفته از کتاب مسیر شکوفایی)